شرحی بر زندگی ایت الله سیدکاظم حائری
آیت الله حاج سیدکاظم حائری در سال 1331 قمری و در کربلای معلی در خانواده ای متدین و دارای 6 فرزند متولد شد. پدر بزرگوار ایشان از بزرگان و برجسته گان روستای فلارگ خراسان جنوبی بود.تحصیلات مقدماتی را در کربلا نزد علمای بزرگ زمان آموخت.
سن 14 تا 20 سالگی اش را در بیرجند گذراند و همانجا به تحصیلاتش ادامه داد. آیت الله حاج سید کاظم حائری، یکی از دانشمندان و وعاظ شهیر و متدین واقعی این دیار بود.وی به دلیل سجایا و فضایل اخلاقی خاص و منحصر به فردش، طرفداران و یاران بی شماری داشت. او از همان ابتدا شوق شدید به علوم دینی داشت و به آنچه می خواند، ایمان داشت. در این زمان به منظور تحصیل عازم نجف اشرف شد و از محضر اساتید بزرگی چون آیت الله نائینی و سید ابوالحسن اصفهانی و آیت الله حاج آقای حسین قمی بهره برد. حائری سال ها در حوزه مقدسه معارف علوی در نجف اشرف کسب فیض کرده بود و در صف مبارزترین اصحاب آیت الله مرحوم حاجی آقا حسین قمی زعیم وحید بود و در آخرین سفری که فقید سعید و مجاهد بزرگ اسلامی برای ترمیم خرابی ها و اصلاح مفاسد دینی به ایران تشریف آورد حائری بزرگوار در جبهه جهاد مقدس اسلامی افتخار هم رکابی و هم عنانی آن بزرگوار را داشت و با یک عالم شوق و غرور دینی با نشاط خاطر در برابر گروه الحاد مبارزه می طلبید، مدتی دراز را به مطالعه و تدریس گذراند.
ثمره زندگی آیت الله حاج سید کاظم حائری 3 پسر و 5 دختر بود که حاصل زندگی این عالم والامقام از زندگی با دو همسرش بود.
حق گویی و حق طلبی
آیت الله حاج سید کاظم حائری، یکی از دانشمندان و وعاظ شهیر و متدین واقعی منطقه بود، آن مرحوم به صفات پسندیده حق گویی و مخالفت با ریا که بیشتر در مجامع زاهدنمایان عصر رسوخ دارد آراسته بود. معنویت اسلامی را چنان که باید و خداوند متعال خواسته به سمع مردم می رسانید، داعی به سوی حق و انسانیت بود.
بی اعتنایی به مال دنیا و ساده زیستی
آیت الله حاج سیدکاظم حائری به دلیل سجایا و فضایل اخلاقی خاص و منحصر به فردش، طرفداران و یاران بی شماری داشت. یکی از مریدان ایشان که در تهران ساکن بود 50 کیسه برنج و 10 حلب روغن را ارسال کرد تا به خرج خانواده ایشان برسد و چون می دانست که ایشان این موارد را قبول نمی کند و به فقرا و نیازمندان کمک خواهد کرد این مواد غذایی را به آقا صیقلی (امین منزل آیت الله حائری) داد و قرار شد کم کم به خانه آیت الله حاج سیدکاظم حائری بیاورد. ولی به محض مطلع شدن این عالم پارسا و یگانه از این کار دستور داد تا این مواد را بین نیازمندان توزیع و تقسیم کنند و تنها یک کیسه برنج برای خانواده نگه داشت.
آیت الله حاج سید کاظم حائری نیمه های شب سوار بر مرکب خود در خانه های نیازمندان می رفت و ناشناس به آن ها کمک می کرد. هرگاه کسی به علت ارادت به شخص ایشان مالی را به وی هدیه می کرد، آن را وقف نیازمندان و مستمندان می کرد. تاجران و ثروتمندان بیرجندی به دلیل اعتمادی که به آیت الله حاج سیدکاظم حائری داشتند، ایشان را امین خود داشته و خمس و زکات خود را به ایشان می دادند تا به هر نحوی که صلاح می داند بین مردم مستمند توزیع کند.
آیت الله حائری وقتی فوت نمودند مقدار کم و ناچیزی پول در اختیار داشتند، چرا که همواره تمرکز لطف و توجه ایشان به ایتام، مستمندان و فقرا بود و به مال دنیا وابستگی و دلبستگی نداشت.
ساخت مسجد جامع علوی حب به وطن و عشق به بیرجند
آیت الله حاج سیدکاظم حائری در سال 1332 شمسی بنا به درخواست و دعوت های مکرر مردم، حب به وطن و عشق به خدمت به بیرجند آمد. این روحانی بلند مرتبه در اوایل ورودش مسجد جامع چهاردرخت را برای نماز اختیار کرد و تعمیراتی نیز در این مسجد انجام داد. عشق به خدمت و حب وطن، در وجود مبارک آیت الله حاج سید کاظم حائری غوغا می کرد. او چنان در پیروی دستورات پروردگارش در جهت خدمت به خلق و گره گشایی از کار مردم غرق شده بود که تمامی تلاش خویش را برای انجام این رسالت به کار می بست. بدون شک یکی از انگیزه های اصلی ساخت مسجد علوی خدمت به مردم بود.
بی بی معصومه حائری، دختر بزرگوار آیت الله حائری نیز در مورد انگیزه ساخت مسجد چنین می گوید: “پدر گرانقدرم در سفرشان به مکه، چشم شان به مسجدی می افتد که بر سر در آن نوشته شده بود “مسجد اموی” ایشان بعدها تعریف کردند که از همان زمان قصد و نیت خود را بر این قرار دادم که خداوند توفیقی دهد تا مسجدی بسازم و آن را “مسجد علوی” نامگذاری کنم. این قصد و نیت همیشه فکر مرا مشغول کرده بود و منتظر فرصتی بودم تا آن را عملی سازم.“
مرگ ناگهانی عالم جلیل القدر و روحانی بلندمرتبه، آیت الله حاج سیدکاظم حائری، این برگزیده زمان و این بزرگوار بی مانند که عمری از خم نماز شب، ساغر گرفته بود در 23 رجب 1377 برابر با 24 بهمن و در سن 46 سالگی ندای حق را لبیک گفت.جنازه آن مرحوم را که غرق در گُل شده بود ساعت 7:30 از منزل بیرون آوردند. ازدحام جمعیت به قدری بود که در عرض یک ساعت شاید صد متر راه پیموده نمی شد.
علمای بزرگ، آیات شهر، رؤسا، کارکنان ادارات کشوری، لشکری و فرهنگیان و عموم طبقات در عقب جنازه حرکت می کردند. صدای گریه مردم قطع نمی شد و جمعیت از 10 هزار نفر متجاوز بود. جنازه را به مدرسه طلاب بردند و پس از غسل به مسجد آن مرحوم (مسجد جامع علوی) که روز قبل از فوت خود دستور ساخت قبرش را داده بود به خاک سپردند.